دوشنبه 1 آذر 1389 - 13:26



















-

I تبلیغات متنی I
موسسه سینمایی پاسارگاد
به تعدادی آقا و خانم جهت بازی در فیلم‌های سینمایی و سریال نیازمندیم
09121468447
----------------------------
روزنامه تفاهم
اولین روزنامه کارآفرینی ایران
----------------------------
پارسيس
مشاوره،طراحي و برنامه نويسي  پورتال‌های اینترنتی
----------------------------

موسسه سینمایی پاسارگاد
ارائه هنرور و بازیگر به پروژه‌ها
09121468447




 


 

RSS پويان عسگري



سه‌شنبه 14 خرداد 1387 - 3:26

درون هر كسي نصفش فرشته است و نصفش شيطان*

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (7)...



1) فكر مي‌كنم كه حالا ديگر چهار ماه شد.از آخرين چيزي كه اين‌جا نوشتم بيشتر از چهار ماه گذشته و من بيشتر از هر زمان ديگري تشنه و آماده نوشتن هستم.اين نبودن، غيبت، حضور نداشتن(مختار هستيد كه هر نامي روي آن بگذاريد..!) دلايل مختلفي داشت كه خب حالا ديگر به نظرم بازدارنده به نظر نمي‌رسند.حالا همان دلايل به من، به من بي معرفت نهيب مي‌زنند كه اين‌جا باشم و غيبت نكنم.خيلي وقت‌ها غيبت به معناي همان حضور است.اما الان به منزله‌ي آن خيلي وقت‌ها نيست.الان هر واژه‌اي معناي خود را مي‌دهد و من مي‌خواهم كه غيبت نكنم.پس استارت اين‌جا از الان دوباره زده مي‌شود.تا ببينيم كه چه پيش مي‌آيد و چه چيزي در طالع مي‌افتد...
.....................................................................................................................................
2)چيزهاي مختلفي وجود داشت و در ذهن من حركت مي‌كرد كه از آن‌ها براي افتتاح دوباره شوكران استفاده كنم.از جدايي افشين قطبي از پرسپوليس گرفته تا شاهكار پنج ستاره تاد هينز يعني "من آن‌جا نيستم".اما راستش را بخواهيد اين روزها هيچ چيز برايم دل انگيزتر و آرامش بخش‌تر از كشف دوباره ترنس ماليك بزرگ وجود ندارد.اين روزها براي بار دوم بعد از چند سال مجددا دو شاهكار ابتدايي او(برهوت و روزهاي بهشت) را تماشا كردم و به اين نتيجه رسيدم كه پسوند بزرگ چيزي است كه به راحتي مي‌تواند اين نام را همراهي كند...
.......................................................................................................................................
3)اگر دهه شصت را به همراه دهه هشتاد ناموفق ترين دهه‌هاي سينماي آمريكا به حساب آوريم، دهه هفتاد به عنوان واسط بين اين دو دهه مي‌تواند واجد صفت "بهترين دهه سينماي آمريكا" باشد.دهه‌اي كه در كوران آشوب‌ها و هنجار شكني‌هاي سياسي/اجتماعي قرار داشت و از انرژي و شكوه ويران كننده‌ي آن‌ها براي خلق و تحت تاثير قرار دادن استفاده مي‌كرد.از طرف ديگر سينماي محافظه‌كار و فرتوت و از كار افتاده دهه شصت در دست جوان‌هايي افتاده بود كه اول از همه عاشق سينما بودند و سينما را براي خود سينما مي‌خواستند و بعد به خاطر فيلم‌هايي كه در نوجواني و جواني‌شان تماشا كرده بودند تبديل به داستان گوياني نترس و غير عادي شده بودند.فيلم‌هاي غير عادي و تجربه گراي دهه شصت سينماي اروپا تاثير خود را روي اين جوانان گذاشته بود و حالا وقتش بود كه تجربه اروپايي در مدل آمريكايي مورد استفاده قرار بگيرد كه خب قرار گرفت و نام‌هايي را به تاريخ سينما اضافه كرد كه مهم‌ترين ويژگي‌شان جسارت بود.جسارت در خلق يك فيلم داستاني با مايه‌ها و ايده‌هايي كه خيلي وقت‌ها كليشه‌اي بودند.و خب اجراي تر و تازه اين فيلمسازان جسور از كليشه‌ها نتيجه‌اش شاهكارهايي شد كه اين نام‌ها را بر پيشاني خود به عنوان كارگردان داشت؛ هال اشبي،مايكل چيمينو، فرانسيس فورد كوپولا، برايان دي‌پالما، مارتين اسكورسيزي، رابرت آلتمن، باب رافلسون، باب فاسي و ترنس ماليك...
....................................................................................................................................
4)هم "برهوت"(1973) و هم "روزهاي بهشت"(1978) داستان آشنا و قبلا ديده شده‌اي دارند."برهوت" به نوعي ادامه "باني و كلايد"(آرتور پن) به نظر مي‌رسد.با همان ايده‌هاي ضد اجتماعي و عصيان‌گر كه آدم‌هاي خسته و دلگيرش را از شهر/تمدن راهي روستا/بدويت مي‌كند.(البته تركيب يك دختر با يك پسر به همراه جاده و قتل و خشونت تبديل به خرده ژانر بي نهايت دوست داشتني شد كه از كوئنتين تارانتينو/توني اسكات(عشق حقيقي) و ديويد لينچ(قسي‌القلب) تا به نوعي ديگر و تغيير شكل داده در "تلما و لوئيز"(ريدلي اسكات) را در برمي‌گيرد)."روزهاي بهشت" هم، مي‌تواند نمونه و مدل آمريكايي عاشقانه‌ي سه نفره‌اي مثل "ژول و ژيم"(فرانسوا تروفو) باشد كه عشق ما بين سه آدم را با تمام اوج و فرودهايش نشان مي‌دهد. اما نكته اساسي اين‌جا است كه ترنس ماليك در هر دو فيلم مسير متفاوتي را طي مي‌كند.خشونت عريان/هدف‌مند و سبك بي قيد و رهاي آرتور پن در "باني و كلايد" تبديل به خشونتي شاعرانه/بي هدف در "برهوت" مي‌شود كه سبك فيلمسازي چيده شده‌ي ماليك آن را به شدت غبن انگيز و غمين جلوه مي‌دهد.در "روزهاي بهشت" هم ماليك خشونت و افسار گسيختگي را جايگزين ديدگاه سوپر رمانتيك و منزه تروفو كرد و اين گونه مدل سه آدم در يك موقعيت عاشقانه را كه در "ژول و ژيم" به پذيرندگي ژول(اسكار ورنر) مي‌رسيد به عدم پذيرش از سوي مزرعه دار جوان(سام شپارد) در "روزهاي بهشت" تغيير داد و كار را به آن‌جا رساند كه دو راس عاشقانه فيلم جان خود را از دست بدهند...
...................................................................................................................................
5)بند بالا را به حساب آنونسي براي معرفي ترنس ماليك بزرگ در نظر بگيريد.فيلمسازي كه تاثيرش امروز خود را در فيلمسازي ديگر به نام آندرو دومينيك و در فيلمي به نام "قتل جسي جيمز به دست رابرت فورد بزدل" نشان مي‌دهد.فيلم دومينيك پر از چيزهايي است كه تماشاگر فيلم بين را به ياد دو شاهكار ماليك در دهه هفتاد مي‌اندازد.از استفاده توصيفي و پيشگويانه نريشن(كه ماليك دو سال قبل از استنلي كوبريك(باري ليندون) دست به اين كار زد)، خلق نوعي ملال شاعرانه از طريق نوع خاص زمان بندي كه هر پلان را كوتاه‌تر از شكل مرسوم اجرا مي‌كند گرفته تا قاب‌ها و عكس‌هايي از غروب و مناظر دشت و طبيعت فرو رفته در آن(كار هنرمندانه و نبوغ آميز راجر ديكنز فيلمبردار در قتل جسي جيمز... يادآور يكي از بهترين فيلمبرداري‌هاي تاريخ سينما است كه نستور آلمندروس بزرگ آن را در "روزهاي بهشت" انجام داده است)...
..............................................................................................................................
6) شما چه نظري درباره‌ي اين ديوانه‌/نابغه‌ي دهه هفتادي داريد..؟

* يكي از ديالوگ‌هاي فيلم "روز‌هاي بهشت"(ترنس ماليك)
شما هم بنويسيد (7)...



دوشنبه 6 اسفند 1386 - 11:16

هيچ كس نمي تونه اون طور كه من دوستت دارم ، عاشقت باشه *

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (14)...

چه چيزي بهتر و حال بخش‌تر از اين كه ساعت 11 صبح، وقتي خواب آلوده اي و خسته از اتفاقاتي كه افتاده، با يك sms از خواب پا بشي..؟ sms اي كه خيلي منتظرش بودي. و مي‌دوني وقتي، اسم sms دهنده روي موبايلت افتاده، كلي ذوق كردي و فهميدي كه يك روز رو با اميد و انرژي شروع كردن يعني چي...لحظات پيش پاافتاده و مرده زندگي روزمره يعني همين چيزها.چيزهايي كه اي كاش زياد تكرار مي شد و اي كاش خيلي تكرار مي‌شد و باز اي كاش ...

...............................................................................................................................
مرسي مصطفي.مرسي از تو كه به حرف صوفيا گوش كردي و كامنت خيلي خوبت رو فرستادي.سكانس‌هاي برگزيده تو همون چيزاييه كه منم خيلي دوسشون دارم.مجموعه عجيب و غريبت رو خيلي دوست داشتم.مجموعه‌اي كه هم سكانسي از يك پليس(ژان پير ملويل) توش بود و هم سكانسي از شاهكار غريب و بسيار پيچيده رابرت آلتمن بزرگ، يعني مك كيب و خانم ميلر.عشق يك طرفه آدل هم از اون چيزاييه كه فكر كنم خيلي‌هامون تو زندگي، حداقل يك بار تجربه‌اش كرديم و درگيرش(واقعا درگير..؟) بوديم.به قول خود مصطفي نوشتن درباره سكانس هاي عاشقانه‌اي كه دوسشون داريم، مي‌تونه بهانه خوبي باشه براي اين كه بيشتر به هم نزديك بشيم.

...............................................................................................................................
سكانسي در فيلم بسيار بزرگ روزي روزگاري در آمريكا(سرجو لئونه) هست كه به مثابه درس زندگي مي‌ماند.(لحظه لحظه‌ي شاهكار لئونه پر از چيزي است كه به آن تجربه زندگي مي‌گوييم)منظورم جايي است كه نودلز(رابرت دنيرو) و دبورا(اليزابت مك گاورن) رو به روي هتل و كنار دريا بعد از يك رقص عاشقانه نشسته‌اند و دارند صحبت مي‌كنند.نودلز به دبورا – كه صورتش از هر وقت ديگر درخشان‌تر شده و چهره‌اش زيباتر – مي‌گويد كه در تمام اين سال‌ها دو چيز را هرگز فراموش نكرده : يكي دومينيك كه وقتي تير خورد و داشت مي‌مرد، يه جور خاصي گفت سر خوردم و ديگري خود دبورا. نودلز مي‌گويد كه در همه اين مدت ذره‌اي از عشقش كم نشده و بيشتر از روز اول دبورا را دوست دارد( واقعا كسي پيدا مي‌شود كه جلوي اين سكانس غريب مقاومت كند و بند را آب ندهد؟ ) و جواب دبورا، تير خلاصي است بر تمام احساسات مرد ":من فردا دارم مي‌رم هاليوود.مي‌خواستم امشب ببينمت و بهت بگم"... بله.خيلي وقت‌ها اون چيزي كه فكر مي‌كنيم اتفاق نمي‌افتد. اما باور كنيد كه سخت ترين چيز، ويران شدن احساسات رمانتيك يك مرد عاشق پيشه، سر بزنگاه عاشقانه‌اش است – عين خراب شدن دنيايي است كه خود آدم آجر‌هايش را روي هم گذاشته - احساساتي كه پير زندگي كرده‌اي مثل لئونه به متعالي ترين شكل ممكن در شاهكارش نشانمان مي‌دهد و به يادمان مي‌آورد.و چهره مردانه دنيرو اول سكانس بعد در ماشين مخلوطي از چيزهاي مختلف است : عشق، فرو ريختن، گيجي، پختگي ، وقار... و شكوه.

..............................................................................................................................
روزي روزگاري در آمريكا درباره همه چيز است.از عشق به سينما و پل جاودانه بروكلين گرفته تا دريغ عاشقانه و يك عمر حسرت. اين حماسه‌ي پر شر و شور درباره تمام آدم‌هاي رمانتيكي است كه مرتب شكست مي‌خورند و تنها مي‌شوند.هي شكست مي‌خورند و تنها مي‌شوند.اما فقط ، كاري را انجام مي‌دهند كه به نظرشان درست مي‌آيد و لازمه‌ي زندگي شان است. يعني عاشق بودن، عاشق ماندن و بلند پروازي‌هاي عاشقانه. اين روزنوشت مي‌تواند مقدمه‌اي باشد براي جمع شدن تمام كساني كه فيلم را دوست دارند و مي‌خواهند مثل نودلز زندگي كنند.اين آغاز يك همنشيني سعادت مندانه است.فرصت خوبي است.عكس‌هايي كه اين جا مي‌بينيد، مي توانند محرك‌هاي خوبي براي حرف زدن درباره فيلمي باشند كه لحظه لحظه‌اش با عشقي پرحرارت شكل گرفته.براي شروع، اين گفته كامبيز كاهه را داشته باشيد كه هفت سال پيش در كتاب روزي روزگاري، سرجو لئونه آن را نوشت : "عشق لئونه به سينما در طول غيبت طولاني‌اش زائل نشد، بلكه بار ديگر و با قدرت تمام در روزي روزگاري در آمريكا رخ نمود و اين بار غم غربت، پوچي و خودآگاهي در سرگذشت گنگسترهاي رفيق، رقيب و خائن اوج گرفته بودند".

  


* ديالوگي از فيلم روزي روزگاري در آمريكا(سرجو لئونه)


شما هم بنويسيد (14)...



پنجشنبه 2 اسفند 1386 - 14:12

...ولي اين زخم‌ها مرهم نمي‌خواد؟*

لینک این مطلب

شما هم بنويسيد (5)...

الآن ساعت 3 صبح است.3 صبح پنج شنبه دوم اسفند.حالا كه فكر مي كنم، مي‌بينم
از دوم اسفند چند تا خاطره دارم.يك سريشون خوشحال و يك سريشون ناراحت.سرحال و دپرس.مثل زندگي همه مان.هميشه در يك نوسان سينوسي زندگي كرده‌ايم و اتفاقا بيشتر وقت‌ها از ته دل دپرسي رو خواستيم.نمي‌دونم چرا...؟ شايد به خاطر فكراش.شايد به خاطر توهمات تصويري‌اش.شايد به خاطر خراب شدنش و اين كه از نو خودمون رو بسازيم.صداي چاووشي مي‌ياد : "...رو زخمه عميقم".
الآن - كه چند دقيقه از ساعت 3 صبح هم گذشت – من ته دلم احساس غمگينانه‌اي دارم.دوست داشتم كه با چند نفر در ميان بگذارم.چه كساني بهتر از شما..؟
.................................................................................................
فيدل كاسترو پريروز بعد از پنجاه سال از قدرت كنار كشيد.او نماد يك انقلابي دو آتيشه بود كه طرفداران زيادي داشت و يك عمر براي ملتش مانند يك هنرپيشه چيره دست نقش بازي كرد.به قول براندو همه سياستمدارها را بايد بازيگر دانست(به چهره كاسترو در اين عكس دقت كنيد.مثل يك بازيگر سينما ژست گرفته است).سمبل و رهبر يك ملت بود.مردم با ديدنش غش و ضعف مي‌رفتند و به او اقتدا مي‌كردند. اين در حالي بود كه خود مردم زندگي نا به ساماني داشتند..او مثل تمام ديكتاتورها(مثلا شخصيت ناپلئون در رمان شاهكار و جاودانه جرج اورول يعني قلعه حيوانات) تصميم به انحصار و استثمار ملتي گرفت كه او را به جاه و مقام رسانده بودند.حالا كاسترو به تاريخ پيوسته تا آيندگان درباره او و كارهايش بهتر قضاوت كنند.قضاوتي كه مثل چارلز ديكنز مي‌توانيم اميدوار باشيم از روي حقيقت باشد.
................................................................................................
يك سكانس عاشقانه در فيلم به حق ستايش شده شب يلدا(كيومرث پوراحمد) هست كه خيلي دوستش دارم(يكي از سكانس‌هاي اين عاشقانه تمام عيار و شخصي).جايي كه حامد(محمدرضا فروتن) تصميم مي‌گيرد تمام عكس هاي مهناز(الهام چرخنده) را براي هميشه به خودش بدهد و آن‌ها را از طريق پريا پست كند.ديالوگ‌هاي حامد عاليه : " آخرشه پريا.آخرشه و اول اين كه...در و ديوار اين خونه عذابم مي‌ده پريا، چه بكنم؟ " جواب پريا(هيلدا هاشم پور) را كه ديگر همه از بر هستيم : "...بذار اين قدر خراشت بده تا تيزيش كم بشه " اما كاري كه حامد در انتهاي سكانس مي‌كند شاهكار است و چيزي است كه تجربه زندگي مي‌خواهد.تجربه برخورد مستقيم و بي واسطه با خوشي و غم.حامد كه سيگار به لب دارد و عكس مهناز در دستش است، فندك مي‌زند.مكث مي‌كند.فندك را پايين مي‌آورد و لحظه‌اي، شعله را زير عكس مي‌گيرد...فندك را بالا مي‌آورد و به جاي عكس سيگارش را آتيش مي‌زند.ته ته سكانس، دود سيگار حامد را مي‌بينيم كه دور عكس زن است...
...............................................................................................
مطلبم درباره سوئيني تاد هم افتاد براي دوشنبه هفته بعد؛ صفحه سينماي جهان روزنامه اعتماد.قرار بود امروز چاپ بشه كه نشد.قسمت نبوده حتما...صداي چاووشي هنوز مي ياد : "عزيزم، كار دل، نباشي، تمومه...عزيزم" الآن ساعت 3:25صبح است.شب و روزتان خوش.
* ديالوگي از فيلم شب يلدا(كيومرث پوراحمد)


شما هم بنويسيد (5)...

|< <  1 2 3 4 5 6 7 > >|


  • واكنش سازندگان «هفت» به نامه اميرحسين شريفي / شريفي 15 دقيقه پس از پايان «هفت» درخواست كرد روي خط بيايد!
  • نامه سرگشاده اميرحسين شريفي به مدير شبكه سه / فريدون جيراني در برنامه «هفت» خود را وكيل تشكل تهيه‌كنندگان نداند
  • "اينجا غبار روشن است" و انتخابات رياست جمهوري سال گذشته ايران / سنگین‌ترین تحقیقاتی که تا به حال روی یک فیلم روز انجام شده است
  • دو نسخه دوبله و صداي سرصحنه همزمان اكران مي‌شود / دوبله "جرم" مسعود کیمیایی در استودیو رها تمام شد
  • پس از دو هفته وقفه براي تدوين / تصویربرداری «قهوه تلخ» از سر گرفته شد
  • كار «مختارنامه» به استفثاء كشيد / نظر مخالف آیت‌الله مکارم با نمایش چهره حضرت ابوالفضل(ع)
  • در آينده نزديك بايد منتظر كنسرت اين بازيگر باشيم؟! / احمد پورمخبر هم خواننده شد
  • به‌پاس برگزيده‌شدن به عنوان يكي از چهره‌هاي ماندگار / انجمن بازيگران سينما موفقيت «ژاله علو» را تبريك گفت
  • با موافقت مسوولان برگزاری جشنواره فجر در برج میلاد / 30 دقیقه از انيميشن "تهران1500" برای اهالی رسانه به نمایش درمی‌آید
  • آخرين خبرها از پيش‌توليد فيلم تازه مسعود ده‌نمكي / امين حيايي با «اخراجي‌ها 3» قرارداد سفيد امضا كرد
  • با فروش روزانه بيش از 50 ميليون تومان / «ملک سلیمان» اولین فیلم میلیاردی سال 89 لقب گرفت
  • نظرخواهي از 130 منتقد و نويسنده سينمايي براي انتخاب برترين‌هاي سينماي ايران در دهه هشتاد / شماره 100 ماهنامه "صنعت سينما": ويژه سينماي ايران در دهه هشتاد منتشر شد
  • خريد بليت همت عالي براي حمايت از كودكان سرطاني / نمايش ويژه «سن‌پطرزبورگ» با حضور بازيگران سينما به نفع موسسه محك
  • اکران یک فیلم توقیفی در گروه عصرجدید / «آتشکار» به کارگردانی محسن امیریوسفی پس از سه سال روی پرده می‌رود
  • با بازي حسام نواب صفوی، لیلا اوتادی، بهاره رهنما، علیرضا خمسه، بهنوش بختیاری و... / "عروسک" در گروه سینمایی آفریقا روی پرده می‌رود
  • جلسه صدور پروانه فيلمسازي تشکيل شد / رسول صدرعاملي و ابراهيم وحيد زاده پروانه ساخت گرفتند
  • فرج‌الله سلحشوردر اظهاراتی جنجال برانگیز عنوان کرد / سینمایی که نه ایمان مردم را بالا می‌برد و نه فساد را مقابله می‌کند، همان بهتر که نباشد
  • محمد خزاعي دبير نخستين جشنواره بين‌المللي فيلم کيش گفت / جشنواره فيلم كيش ارديبهشت سال 90 برگزار مي‌شود
  • هنگامه قاضیانی در نقش ناهید مشرقی بازی می‌کند / فیلمبرداری "من مادر هستم" در سعادت آباد ادامه دارد
  • در دومين حضور خود بين‌المللي / «لطفا مزاحم نشويد» جايزه نقره جشنواره دمشق را از آن خود كرد









  •   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما   سینمای ما      

    استفاده از مطالب و عكس هاي سايت سينماي ما فقط با ذكر منبع مجاز است | عكس هاي سایت سینمای ما داراي كد اختصاصي ديجيتالي است

    كليه حقوق و امتيازات اين سايت متعلق به گروه مطبوعاتي سينماي ما و شركت پويشگران اطلاع رساني تهران ما  است.

    مجموعه سايت هاي ما : سينماي ما ، موسيقي ما، تئاترما ، دانش ما، خانواده ما ، تهران ما ، مشهد ما

     سينماي ما : صفحه اصلي :: اخبار :: سينماي جهان :: نقد فيلم :: جشنواره فيلم فجر :: گالري عكس :: سينما در سايت هاي ديگر :: موسسه هاي سينمايي :: تبليغات :: ارتباط با ما
    Powered by Tehranema Co. | Copyright 2005-2010, cinemaema.com
    Page created in 2.26877403259 seconds.